عاشق با وفا "
ببین جانا که امشب ناله ها کردم
تو را هردم به سوز دل دعا کردم
نگفتم با خدا از آن جفا هایت
اگر گفتم بدان یک دم خطا کردم
توآن عاشق کشی درشهرخوبانم
که درشعرم تورا ازدل صدا کردم
ولی گفتی برو با آن حریفانت
که من هم با رفیقانم صفا کردم
چو این گفتی به جانم آتشی کردی
صدافسوس سینه ام را من دوا کردم
که صد بار دگر آن را بسوزانی
بگویی عاشقم را من فنا کرم
ولی این را بدان ای جان شیرینم
که بایادت فنا را من بقا کردم
رضا رضایی